والدین و تربیت فرزندان

بنظر شما نحوه صحیح تربیت فرزندان چیست و از چه روشهائی بایستی با کودکان به صحبت و تعامل پرداخت؟ جدا از مساله اختلاف بین نسلهای گوناگون که مسلما موجب بروز تغییراتی در زمینه بینش و نوع دیدگاه نسبت به موارد گوناگون زندگی میگردد, تشابهات و اختلافاتی در زمینه نوع صحبت کردن و انجام امور در زندگی ممکن است رخ دهد ولی مهم است تا به راه حلهائی دست یافت. میتوان خدمات و دوره های عمومی و خصوصی روانشناسی را یافت که در آنها به والدین نحوه تعامل صحیح با فرزندانشان آموزش داده میشود و همچنین کتابهای بسیار مفیدی وجود دارند که میتوان آنها را مطالعه کرد تا کودکان شادتر و اجتماعی تری را تربیت کرد و همچنین برای آنها والدین بهتری بود تا عطوفت و محبت به حداکثر برسد.

Do you agree or disagree with this notion that in the lives of children, their patents can be the best teachers آیا شما با این نظر موافق هستید یا خیر که در زندگی فرزندان, والدینشان بهترین مربیان هستند؟ The point is that parents shape their children from the beginning of their children’s lives نکته در اینجاست که پدر و مادرها فرزندانشان را از اوائل زندگی آنها شکل میدهند Every day, they develop close emotional ties and bonds with their children which lead to mutual trust between them همه روزه آنها به ایجاد و تقویت ارتباطاتی بین خود و فرزندانشان اقدام میکنند که منجر به اعتماد دوطرفه بین آنها میگردد They actually share their interests with them as well آنها همچنین علایق خود را با آنها شریک میشوند.

They teach them values that are significant in life آنها به فرزندانشان ارزشهائی را می آموزند که در زندگی مهم هستند There is a conclusion here that says parents can be very important teachers in their children’s lives; however, they are not always the best teachers یک نتیجه گیری در اینجا وجود دارد و آن این است که والدین میتوانند نقش معلمان بسیار مهم را در زندگی فرزندانشان ایفا کنند ولی همیشه بهترین مربیان نیستند Naturally, they are too close to their children emotionally طبیعتا آنها با فرزندانشان روابط عاطفی بسیار نزدیکی دارند For example, they may limit a child’s freedom in the name of safety به عنوان نمونه, آنها ممکن است به دلیل امنیت آزادی کودک خود را مقداری محدود کنند.

A teacher may organize an educational trip to a big city, but a parent may think this trip is too dangerous یک معلم ممکن است سفری آموزشی را به یک شهر بزرگ ترتیب بدهد اما والدین ممکن است تصور کنند که این سفر بسیار خطرناک است Another example is when a school may want to take the children camping, but a parent may be afraid of the child getting hurt مثال دیگر وقتی است که یک مدرسه ممکن است در تدارک بردن بچه ها به سفر پیک نیک باشد ولی والدین ممکن است نگران آسیب دیدن فرزندانشان باشند Another big challenge might happen when parents expect their children’s interests to be similar to their own چالش دیگر زمانی است که والدین میخواهند علاقات فرزندانشان شبیه به آنها باشد.

For instance, if the parents love science or are engineers, they may try to encourage their child to follow their career path به عنوان نمونه, چنانچه والدین به علوم علاقمند بوده و یا مهندس هستند, ممکن است فرزندشان را به همان شغل خود ترغیب نمایند But what if the child prefers art or has a totally contrasting viewpoint about career planning and the future ولی تکلیف چیست چنانچه فرزند آنها به هنر علاقمند است و یا کاملا نظری متضاد در زمینه برنامه ریزی برای اشتغال و آینده دارد Although parents want to pass on their values to their children, values might change based on time گرچه والدین علاقمند به انتقال ارزشها به فرزندانشان هستند, ولی این ارزشها ممکن است در طول زمان تغییر کنند.