این مطلب واضح است که میتوان با بهبود روش تعلیم در مقاطع گوناگون دست به ارتقاء سطح آموزش کلی پرداخت و اینکه ممکن است براساس صحبتها و تحقیقات برخی معلمین و دبیران علاقه و تمایل به اداره کلاسهای کوچکتر با شرکت تعداد کمتری از دانش آموزان و محصلین داشته باشند اما آیا این یکی از بهترین راه حلها میباشد؟ آیا کلاسهای با شرکت تعداد بیشتری از دانشجویان در مؤسسات آموزشی دولتی بیشتر میتوانند نسبت به کلاسهای کوچکتر بهره پژوهشی ببرند؟ شاید در ظاهر و تئوری این مطلب درست باشد چون در کلاسهای با تعداد محصلین کمتر معلمین بهتر میتوانند با آنها تعامل داشته و وقت و زمان بیشتری را از طریق آموزش و تعلیم فردی و ویژه در اختیار آنها قرار دهند. اما این قضیه همچنین میتواند منجر به افزایش هزینه ها شود بدون اینکه تضمین در جهت بهبود نمرات و امر یادگیری ارائه شود.
برخی از دبیران عادت کرده اند به تغییرات در اندازه و ابعاد کلاسها و تعداد دانش آموزان از سال قدیم به جدید و اینکه مثلا در یک محیط و فضای آموزشی تعداد نفرات محصلین ده باشد یا بیست یا بیشتر و اینکه این ارقام و اعداد میتوانند دستخوش تغییرات شوند در ارتباط با میزان ثبت نام شاگردان و همچنین کارمندان و اولیای مدارس و مساله دیگر اینکه خیلی از معلمین صرفنظر از تعداد نفرات در کلاسهای درس به همان روش و شیوه آموزشی و تعلیمی که به آن عادت کرده اند در طی زمان و سالها پایبند بوده و از آن استفاده میکنند. گرچه به عقیده بسیاری از دبیران باتجربه کاهش تعداد نفرات در کلاسها میتواند به ارتقاء سطح کیفی آموزش منجر شود اما اعمال محدودیت در تعداد نفرات الزاما همیشه راه حل صحیح و قطعی نیست. از آنطرف منتقدین بر این عقیده هستند که با کوچکتر شدن کلاسها هزینه ها و مالیات نیز شاید بالاتر برود چون بایستی نسبت به ساختن مدارس و کلاسهای بیشتر و استخدام دبیران جدید اعمال نمود که اینها خود هزینه ها را بالا خواهند برد.
میتوان حتی نمونه هائی را پیدا کرد که علیرغم افزایش هزینه ها و سرانه آموزش دانش آموزان میزان دستاوردهای علمی و آموزشی قدری کاهش پیدا کرده است و یا دچار قدری رکود شده باشد و اینکه الزاما کوچک تر شدن اندازه کلاسها و کاهش تعداد نفرات محصلین برطرف کننده این موانع همیشه نیست. مساله بسیار مهم دیگر این است که با استخدام و استفاده از تجربه و دانش معلمین و دبیران ممتاز و طراز اول میتوان تا حد زیادی مشکلات آموزشی را برطرف نمود مثلا یک دبیر عالی در کلاسی با شرکت سی دانش آموز میتواند عملکرد به مراتب بهتری داشته باشد از یک دبیر ضعیفتر با تعداد تنها بیست محصل و این مطلب حتی میتواند به قانونگذاران در حوزه آموزش و پرورش مربوط باشد. در واقع کاربرد سیستم آموزشی مبتنی بر تقویم درسی قوی و مناسب با حضور دبیران مجرب و اهداف استاندارد علمی و آکادمیک و تحلیل و ارزیابی عملکرد مدرسین در کلاسها. به عبارت دیگر سیاستها بایستی براساس بهبود نتایج دانش آموزان و تاکید بر کارآمد بودن معلمین شکل بگیرد و نه صرفا در ارتباط با ابعاد و مقیاس کلاسها. و
از سوی دیگر میتوان به نقش و اهمیت رسانه های اجتماعی در حوزه آموزش و تعلیم و پرورش پرداخت چون همانطور که بسیاری از سخنرانان و نویسندگان اشاره داشته اند نقش این ابزارها صرفا تفریحی و برای وقت گذرانی نیست و میتوان با استفاده از آنها میزان مشارکت و علاقه و فعالیت دانش آموزان را در کلاسها افزایش داد. براساس تجربه میتوان اینگونه ابراز داشت که دانشجویان تجربه رضایتمندی و نتایج بهتری را خواند داشت چنانچه در فرآیند یادگیری آنها بخشی از یک گروه و اجتماع بزرگتری باشند. اما مساله ای که در اینجا مطرح میشود این است که آیا مؤسسات آموزشی میتوانند با بهره گیری از رسانه های اجتماعی میزان مشارکت محصلین را ارتقاء بخشند؟ در برخی از دانشگاهها قبل از شروع ترم تحصیلی این تجربه انجام شده است و ساختارهای علمی و آکادمیک مبتنی بر رسانه های اجتماعی و آنلاین شکل گرفته اند. مثلا بصورت تصویری میتوان به دانشجویان ارائه نمود که در طول ترم تحصیلی از چه مراحلی عبور خواهند کرد. و همچنین با استفاده از پرسشنامه ها از میزان علاقه و رضایتمندی و عادات تحصیلی آنها پرسش و تحقیق انجام داد.
میتوان به موارد دیگری نیز اشاره داشت از قبیل جزئیات دوره ها و سیاستهای دانشگاهی و روشها و کاربرد ابزارهای آنلاین و شرکت در کلاسها و انتظارات از میزان کسب تجربه دانشجویان در فعالیتهای فردی و گروهی در کنار فراهم آوردن لینکها به دوره های آموزشی ویدیوئی و حمایتی از دانشجویان و دوره های فن آوری اطلاعات یا همان IT در کنار استفاده از خدمات و امکانات کتابخانه. اساتید و خطیبانی که در دوره های آنلاین و برخط در رسانه های اجتماعی وابسته به دانشکده فعالیت میکنند میتوانند درباره کلاسهای حضوری و اینترنتی مطالبی را عنوان نمایند و به تشویق دانشجویان بپردازند تا در زمینه آکادمیک به تهیه و تولید فایلهای چند رسانه ای بپردازند. حتی لازم نیست که دوره های تحصیلی خیلی سخت و دشوار و بدون انعطاف باشند و کاربرد قدری طنز و اجازه به دانشجویان تا درباره خود نیز جزئیاتی را ارائه نمایند میتواند از جمله موارد مفید باشد. این بحثها و تعاملات میتوانند دارای انتهای باز باشند در کنفرانسها و سخنرانیهای دانشگاهی و همچنین ارائه راهکار درباره تعداد لغات مورد نیاز در ارائه دروس و انجام تکالیف و غیره. دانشجویان نیز علاقه و موافقت خود را با پیروی از قوانین مطروحه در دانشگاه و در کاربرد ابزارهای آنلاین اعلام خواهند نمود و آنها از این طریق علاقمند و دارای انگیزه خواهند شد.
هنگامیکه اساتید در رسانه های اجتماعی و بصورت آنلاین مشغول ارائه سخنرانی و دروس هستند دانشجویان میتوانند از آنها پرسش نمایند درباره سفر علمی حرفه ای خود یا محتوای دوره ها. دانشجویان میتوانند با پست کردن مطالب و ویدیوهای مرتبط با دروس و واحدهای دانشگاهی در فضای مجازی و رسانه های اجتماعی به بحث و تبادل نظر بپردازند و به مطالب ارائه شده نمره دهند. یادگیری خرد که چند سال است از آن در دنیای آکادمیک صحبت میشود یا همان Microlearning هم موضوع مفیدی است که مثلا سخنرانان دانشگاهی اقدام به تهیه و درست کردن کانال ویدیو اشتراکی خود مانند یوتیوب مینمایند و در آنها فایلهای ویدیوئی کوچکی را قرار میدهند برای مشاهده دانشجویان و مثلا کاربرد این فایلها و لینکها در کنار فایل محتوای سخنرانی بصورت پی دی اف میتواند سودمند باشد از جنبه آکادمیک. همچنین بسیار توصیه میشود تا افرادیکه در این زمینه ها فعال میباشند اقدام به گسترش روحیه کار گروهی و همکاری و تعامل نمایند از طریق تشویق ارائه و بررسی بازخورد تحصیلی و پژوهشی و همچنین فرآیند فراشناختی که Metacognitive Process نامید میشود. ارائه مستمر و منظم بازخورد در ارتباط با مطالب ترم و دوره و تکالیف دانشجویان میتواند به آنها در تحلیل و ارزیابی عملکرد خود در طی سال تحصیلی کمک شایانی نماید.